آدمـــــــــ بــــــاطــــــــلــــه هــــــــــا
تمام روز دلتنگ تو بودم
تموم روزها حالم همینه
تموم روز میخندم ولی شب
غم دنیا روی قلبم میشینه
تو آرومی ؟ تو تنهایی...تو خوبی ؟
تو هم فکر منی ؟مشغول آهی ؟
نمیدونم کجای شهر امشب
نشستی رو زمین خیره به ماهی
بذار دستاتو حتما توی جیبت
هوا سرده نسیمش سوز داره
ببر همرات چترو،شاید امشب
بخواد تو شعر من بارون بباره...
خیالت تکیه کرده روی شونم
نشستم توی اغوش خیالت
میپرسی زیر لب :خوبی؟ ،ولی من
داره خندم میگیره از سوالت
نمیدونم ،نمیدونم که خوبم
نمیدونم که خوب و بد کدومه
نمیدونم چرا هرچی که خوبه
برای من...برای تو...حرومه
سوالت تو سکوتم محو میشه
سکوت شب چقد سنگین و سرده
خیالت هم برام شیرینه هرچند
خیالت هم منو دلتنگ کرده
نوشته شده در سه شنبه 93/10/30ساعت
9:26 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |